عسلعسل، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

دفتر خاطراتی برای دخترم

عسل رفته عروسی

27 شهریور ماه 93  عروسی دختر دایی باباست که باید بریم  دزفول که یه مسافرت کوتاه هم هست چون قراره شب انجا بمونیم. اینم عکس  شگون (یاد بود عروسی ) که به عسل دادن شب رو موندیم انجا فردا ظهرش هم رفتیم کنار اب ( علی کله ) که  خیلی خوش گذشت بعداز ظهر هم برگشتیم خونه. ...
29 شهريور 1393

عسل و استخر توپ

عسل توپ رو خیلی دوست داره امام نمیدونم چرا وقتی میبریمش استخر توپ مثل بچه های دیگه نمیره تو استخر البته این هفته که رفتیم با اشتیاق گفت ( پر ) یعنی بپرم منم گفتم بپر خیلی خوشحال بود و دلش نمیخواست از اونجا بیاد به زور راضی شد که بیاد بیرون بعدش مثل همیشه ماشین شارژی سوار شد که خیلی هم دوست داشت.     ...
23 شهريور 1393

کلمات به زبان عسل

دخترم عسل ماهه خیلی دوستش داریم تمام زندگیمونه مخصوصا حرف زدنش که بیشتر کلمات رو به زبون خودش میگه مثلا به شیر میگه ویر - پسته  رو میگه پپه - وقتی میخواد بگه پارک میگه پارک پر توپ بیب بیب تمام چیزهایی رو که تو پارک هست میگه البته با هیجان -توپ رو میگفت په به اش هم میگفت تاش - وقتی بهش میگم غذا چی میخوای درست کنم میگه مرغ  - پوپ یعنی سوپ البته مرغ هم خیلی دوست داره مخصوصا جوجه کباب. این مطلب ادامه خواهد داشت ... ...
9 شهريور 1393

عکس های عید فطر 93 و سفر به اراک

عسل  عید فطر امسال به همراه من وبابا اولین باری بود که با قطار سفر می کرد. این بار خونه خاله مژده میرفتیم که از این بابت خیلی خوشحال بود چون آرمین رو خیلی دوست داره .                                         ...
4 شهريور 1393

مسافرت به اصفهان اسفندماه 91

اسفندماه سال 91 دعوت بودیم عروسی دختر دایی بابا که رفتیم عروسی بعدش هم رفتیم باغ پرندگان و جاهای دیدنی اصفهان رو دیدیم اون موقع یازده ماهت بود تازه یاد گرفته بودی راه بری   باغ پرندگان اصفهان   عسل به همراه بابا         اینجا میدان امام اصفهان که عسل نشسته اینجا هم سی و سه پله اصفهانه عسل خانم تازه یاد گرفته بود راه بره ...
4 شهريور 1393